درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

درسا یعنی یه دنیا

دلنوشتهایم

روزها در پی هم میگذره انگار نه انگار که امساللم در حال تموم شدن کمتر از دو ماه دیگه عیده وای وقتی یادم میاد عید امسالو واقعا همه چی زود میگذره الان از تنهایی بی کسی با اهنگه محلی اقای خوشرو که بینظیره میخونه کز کردم یه گوشه دارم مینویسم انگاری خسته باشم سر کله زدن با یه بچه گاهی اوقات خیاطی کارای خونه وقتمو پر میکنه ولی دلتنگم وقتیم خوشرو میخونهیه بغض سنگینی تو وجودم که هر لحظه خفهام میکنه شوهری روزا سرکار تمام تلاشش میکنه شبم که میاد هلاک و خسته  با این حال با درساییم بازی میکنه دیشب بابایی دیر اومده قبل اومدنش رفته بودی در میکوبدی بلند بلند میگفتی بابا منو داری دلم کباب شد خدا جونم گله نمیکنم ولی میتونس بهتر باشه خیلی بهتر.   ...
20 بهمن 1392